یک جهان در یک جسم
روزى یک نفر نصرانى به محضر مبارک امام جعفرصادق علیه السلام شرفیاب شد و پیرامون تشکیلات و خصوصیّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح کرد؟امام جعفر صادق علیه السلام در جواب او اظهار داشت :
خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه ترکیب کرده و آفریده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.
رگ ها جسم انسان را سیراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم را پایدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگه دارنده گوشت ها مى باشند.
سپس امام علیه السلام افزود:
خداوند دست هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفریده است ، که در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در کف دست 35 قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو یک قطعه ؛ و شانه نیز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.
و همچنین هر یک از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است ، که 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و یک قطعه در ران .
و نشیمن گاه نیز داراى دو قطعه استخوان مى باشد.
و در کمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.
و در هر یک از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است ، که دو طرف 18 عدد مى باشد.
و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست .
و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.
و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غیر از فکّ پائین و بالا، موجود است .
و معمولا انسان ها تا سنین بیست سالگى ، 28 عدد دندان دارند؛ ولى از سنین 20 سالگى به بعد تعداد چهار دندان دیگر که به نام دندان هاى عقل معروف است ، روئیده مى شود.
تلخى گوش و شورى آب چشم
ابن ابى لیلى - که یکى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است - حکایت نماید:
روزى به همراه نعمان کوفى به محضر مبارک آن حضرت وارد شدیم ، حضرت به من فرمود: این شخص کیست ؟
عرض کردم : مردى از اهالى کوفه به نام نعمان مى باشد، که صاحب راءى و داراى نفوذ کلام است .
حضرت فرمود: آیا همان کسى است که با راءى و نظریّه خود، چیزها را با یکدیگر قیاس مى کند؟
عرض کردم : بلى .
پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آیا مى توانى سرت را با سایر اعضاء بدن خود قیاس نمائى ؟
نعمان پاسخ داد: خیر.
حضرت فرمود: کار خوبى نمى کنى ، و سپس افزود: آیا مى شناسى کلمه اى را که اوّلش کفر و آخرش ایمان باشد؟
جواب گفت : خیر.
امام علیه السلام پرسید: آیا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مایع چسبناک گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟
اظهار داشت : خیر.
ابن ابى لیلى مى گوید: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدایت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بیان فرما تا بهره مند گردیم .
بنابراین حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پیه و چربى آفریده است ؛ و چنانچه آن مایع شور مزّه ، در آن نمى بود پیه ها زود فاسد مى شد.
و همچنین خاصیّت دیگر آن ، این است که اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن که مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.
و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛ و نیز به وسیله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سینه خارج مى گردد.
و امّا آن کلمه اى که اوّلش کفر و آخرش ایمان مى باشد: جمله « لا إ له إ لاّ اللّه » است ، که اوّل آن « لا اله » یعنى ؛ هیچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش « الاّ اللّه » است ، یعنى ؛ مگر خداى یکتا و بى همتا.
دوقلوها
مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى آورده است :
یکى از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام داراى دو نوزاد دوقلو گردید، همین که به حضور مبارک آن حضرت شرفیاب شد، پس از تبریک و تهنیت به او فرمود: آیا مى دانى کدام یک از دوقلوها بزرگترند؟
پدر نوزاد در جواب اظهار داشت : آن که اوّل از شکم مادر خارج و به دنیا آمده است .
حضرت فرمود: خیر، آن که آخر به دنیا آمده بزرگ تر است ، زیرا مادر در ابتداء به وسیله او؛ و سپس به وسیله آن که اوّل خارج شده ، آبستن گردیده است .
و چون نطفه اوّلى در ابتداء وارد رحم شده و منعقد گردیده است ، به همین جهت توان خروج از رحم مادر را ندارد، تا آن که نوزاد بعد از خودش خارج گردد؛ و پس از آن که راه براى اوّلى باز شد آن وقت مى تواند از رحم مادر خارج و وارد دنیا گردد.
بنابر این ، آن که نطفه اش اوّل منعقد شده است ، دوّمین نوزاد محسوب مى شود، که به همین جهت بزرگ تر هم خواهد بود.
چگونگى وزش باد
محمّد بن فُضیل عزرمى حکایت کند:روزى کنار کعبه الهى در حِجر اسماعیل زیر ناودان طلا، در محضر پُر فیض امام جعفر صادق علیه السلام نشسته بودم .
ناگاه متوّجه شدیم که دو نفر با یکدیگر در رابطه این که باد از کجا و چگونه مى وزد نزاع مى کنند، و یکى به دیگرى مى گوید: به خدا قسم ! تو نمى دانى باد از کجا مى وزد.
و چون سر و صداى آن ها بالا گرفت ، امام جعفر صادق علیه السلام به آن که بیشتر ادّعا مى کرد، خطاب نمود و فرمود: آیا تو خودت مى دانى که باد از کجا و چگونه مى وزد؟
اظهار داشت : خیر، من نمى دانم ؛ ولیکن از مردم چیزهایى را در این رابطه شنیده ام .
محمّد عزرمى در ادامه داستان گوید: من به امام صادق علیه السلام عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! شما خود بیان فرمائید که باد از کجا و چگونه مى وزد؟
حضرت فرمود: باد، زیر رکن شامى ، در کنار کعبه الهى زندانى است ، وقتى خداوند تبارک و تعالى اراده وزش آن را نماید، مقدارى از آن را آزاد مى سازد.
پس چنانچه آن باد از جنوب کعبه خارج شود، باد از سمت جنوب مى وزد.
ولى اگر از شمال آن خارج گردد، آن را باد شمال گویند.
و اگر از مشرق باشد، آن را باد صبا خوانند.
و امّا چنانچه از مغرب باشد، باد دبورش گویند.
و سپس امام علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: دلیل و علامت آن این است که همیشه در تابستان و زمستان این رکن شامى متحرّک مى باشد.
سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...
کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و
چون همیشه امیدوار وسال نومبارک...